بدون عنوان
یه خبر خوب
پسرکم روزهای جمعه خیلی دل مامان میگیره امروز هم مثل همه جمعه ها دلگیر بودم که خبر قبول شدن بابایی برای فوق لیسانس خیییییییییییلی خوشحالم کرد خدا رو شکر اما امروز شما خییلی کم اشتها و غر غرو بودی فکر کنم مرواریدات تو راهن عزیز مادر ...
نویسنده :
مامان شبنم
23:20
بدون عنوان
کارهایی که تو این 5 ماه یاد گرفتم
کارایی که من تو این پنج ماه یاد گرفتم خیلیییییی زیادن و به خودم افتخار میکنم مثلا من یاد گرفتم غلت بزنم و تمام تلاشم رو میکنم تا سرم رو بالا بگیرم من مامان و بابام رو میشناسم و بغل اونا آروم میشم من خونمون رو میشناسم و رو تخت خودمون بهتر شیر میخورم من ارتباط خوبی با لوستر و قاب های روی دیوار برقرار کردم و میتونم یه ساعت با لوستر خونمون صحبت کنم من از لباس بدم میادو به نظرم چیز مضخرفیه فهمیدم ناخن گرفتن به تمرکز احتیاج داره و تمام تلاشمو میکنم تا مامانی نتونه اینکارو انجام بده منتظر چی هستین همینا بودن ...
نویسنده :
مامان شبنم
10:21
اهورایی و کالسکه
پسر عزیزم امروز همش غر میزدی بابایی پیشنهاد داد که کالسکه سواری کنی و شما کلی استقبال کردی اینم عکسات &...
نویسنده :
مامان شبنم
23:03
پنجمین ماهگرد تولدت مبارک عزیزم
عزیز دلم مامانی ۵ ماهه شدی مبارکت باشه نفسم این روزا خیلی بی اروم شدی خیلی اذیت میکنی نمیدونم چرا ولی امیدوارم خوب شی پسرکم کمتر اذیت کنی نانازم خیلی ازت گله کردم حالا بگذار از خوبیهاتم بگم خیلی با نمک میخندی رابطه خیلی خوبی با عمو مجید و خاله سارا داری ولی هنوز خیلی متوجه انوشا نشدی عمو وخاله هم خیلی شما رو دوست دارن همس براشون دلبری میکنی با مامانی { مامان خودم} خیلی رابطه صمیمانه ای داری تا بغلت میکنه یقه لباسش رو میگیری میخوابی اونم خیلی دوستت داره عاشقته پسرم انشاالله همیشه سلامت باشی و از خداوند میخواهم به من توان بده تا بتونم خوب تربیتت کنم ...
نویسنده :
مامان شبنم
22:45
ارزوی ما
عزیزم ارزوی من وبابایی اینست نتراود اشک در چشمان توهرگز........مگر از شوق زیاد ...
نویسنده :
مامان شبنم
15:43
اولین سوپ نفسم
جوجه اهورا املوس یه سوپ خوچزه واست پزیدم مامانی با جوجه محلی که خاله پری داده بود دست گلش درد نکنه البته به سوپ نمک نزدم فکر میکردم نمیخوری ولی با اشتها خوردی جوجه نازم میخوام تا یک سالگی بهت نمک ندم امیدوارم که بدون نمک بخوری واسه سلامتیت بهتره نانازم خاله فرنوش خیلی سفارش کرد که بهت نمک ندم شما خودت اینقدر نمک داری که فشار خون مامان دوران بارداری همش ۱۶ یا ۱۷ بود که کلی نگرانت بودم پس بهتره غذای بی نمک بخوری راستی مامان چند روزه بابات رفته اصفهان خیلی بهانه میگیری همش به عکسش نگاه میکنی و بغض میکنی الان تو راهه داره میاد پشت تلفن کلی باهاش حرف زدی ما که برات شعر میخونیم تو همبا اووووووووو اییییییییییی وانگی همراهیمون میکنی چند تا غلت هم پش...
نویسنده :
مامان شبنم
21:38