اولین یلدای اهورایی ما
هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی…روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران . . . شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد . . . اهورای من این اولین شب یلدا هستش که یلدای ما اهورایی شده البته غیر از پارسال که تو دل مامانی بودی انشاالله که همیشه شبهای یلدای خوب و پر خاطرهای داشته باشی عزیز مامان
دلگیر ، زیر چشم خدا ، روی ابر غم
بی هیچ ارتباط به باران نشسته ام
فرقی نمیکند چه شبی چند ساعت است
از هر پلی که رد شدم آن را شکسته ام !
وقتی که قلب سنگ ِ تو را هم شکافتم
چشمم برای دیدن ِ خون نا امید بود
تقصیر عشق نیست ، خداوند شاهد است
هر هندوانه ای که بریدم سفید بود !
ساعت دقیق چند زمستان گذشته است؟
دارم تو را چه سرد به خاطر می آورم!
به شعرهای یخزده کبریت می کشم
من به گواهم این همه شاعر می آورم!
زل میزنم به اینهمه یلدای ناتمام
حل میشوم تمام تو را توی هیچکس
حافظ دوباره گفته نمی آیی بی دلیل
بغضی شکسته تر شده حالا نفس … نفس…
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی