اهورا اهورا ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

اهورا نبض زندگی

بعد از ۶ سال نوشتن ...

پسرک چهارده ماهه من

نفسم قند عسلم چهارده ماهگیت مبارک  مامانم البته با کمی تاخیر در حال حاضر ما یه پسر شیطون داریم که کلی هم شیرین زبونی میکنه از خواب که پا میشه صدام میزنه مامانی من بدو میرم پیشش میچسبه به بغلم و میگه نا نا یهنی ناز ناز میگم چی میخواهی میگه تو تو یعنی تخم مرغ بعد از خوردن توتو باید برم باهاش بازی کنم شیطووون کل خونه رو زیر و رو میکنه بعد که خسته شد میخوابه تا جناب پدر بیاد خونه دیگه بابایی که رویت شد ما فراموووش میشویم و جناب پدر هیچ جا نباید برود وگر نه فسقلی گریه ها میکند برای غذا خوردنت باید هزار تا دلقک بازی در بیارم تا یه لقمه بخوری همش هم میخواهی بری ددر بابایی میگه مثل مادرت ددری هستی تاب تاب عباسی رو هم خوشمل میخووونی به خودت هم...
15 شهريور 1392

سیزده ماهگی اهورایی

پسر گلم خوشگل مامان سیزده ماهگیت مبارگ عسلم جوجوی شیطون 4 روز بعد از تولدت چند قدم راه رفتی الان هم ده قدم میری بعد می افتی چند تا کار جدید یاد گرفتی هر کی میگه مثل مامان شبنم بخند مثل من میخندی  هر کار هم من انجام میدم شما سریع تقلید میکنی روز به روز شیرینتر میشی از شر بودنت هم که هر چی بگم کم گفتم از در و دیوار میخواهی بری بالا همش باید یه نفر مراقبت باشه ناز گلم کلی هم ددری شدی ما هر روز باید شما رو ببریم ددر وگر نه بد اخلاق میشی پسرک شیرین من هر چه قدر هم شیطونی کنی من وبابایی عاشقتیم و دوستت داریم تو این ماه دو تا دیگه از مروارید هات سر زدن الان 4 تا مروارید از بالا و 2 تا از پایین داری امیدوارم زود زود مروارید ها سر بزنن و اذیتت...
14 مرداد 1392

اولین کیک تولد واسه اهورایی

دست عمو مجید و خاله سارا و انوشا جووون درد نکنه دو شب بعد از تولد اهورایی اومدن پیش ما و واسه اهورا یه دونه کیک خوشمزه و کادوی تولد اوردن مممنوم از همتووون و چون عکسا تو گوشی بابایی بووود این پست یه کم دیر شد و خاله سارا تا اهورای شیطووون رو گذاشت کنار کیک که من ازش عکس بگیرم اهورا پاش رو کرد توی کیک  ای پسر شیطوون ...
28 تير 1392

دایره لغات اهورایی در یک سالگی

گل پسر من کلی کلمه یاد گرفته البته از اواخر ماه دهش چند تا کلمه کوشولو میگفت اما مامانش وقت نکرده که واسش پست بزاره دس دس :دست دست میگم اهورا جووون :میگی بله:ب میگم کجا بریم میگی دددددددددد سگ چی میشه :دااااااا خرسی:تسی  اب:باب پی پی که میکنی میگی :تدم گربه:تت کلاغه میگه:تار تار ساعت 5 هم که میشه میخواهی بری ددر همش میگی بریم بریم امان از دست این پسر ددری
13 تير 1392

تولدت مبارک عزیز ترینم

روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ای جان من ، این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت اهورای من هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گر...
12 تير 1392